سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شرح دعای ندبه

پلک بر هم زدی و شهر چراغانی شد

ماه، دیوانه ی آن حالت عرفانی شد

قل هو الله احد گفتی و همپای اذان

خاک، آکنده از آن لهجه ی قرآنی شد

ماهیِ عشق، در آرامش اقیانوست

دل به امواج زد و صخره ی مرجانی شد

دکمه ی پیرهنت بین کتابم جا ماند

نخ به نخ شعر شد و مایه ی حیرانی شد

یوسف، آزاد شد از چاه حسادت، اما

گوشه ی دهکده ای گمشده زندانی شد

مومیایی شده در مصر، خدایی دیگر

دلِ یعقوب همان گونه که می دانی شد

حال هر کلبه ی برفی، لبِ کوهستانت

رقت انگیز تر از خوابِ زمستانی شد

عرقِ شرمِ پدر ... آب و کمی نان بیات

مشقِ هر روزه هر طفل دبستانی شد

آهِ برخاسته از دودکشِ همسایه

در سرِ پنجره ها مایه ی ویرانی شد

بادها متفق القول، شهادت دادند

گل سرخ از شب هجران تو قربانی شد

پشت هم می شکند شاخه زیتون و انار

باغبان! باز هوا ابری و طوفانی شد

باد با خود نَبَرد لانه ی زنبوران را؟!

گلِ من! وعده دیدار تو طولانی شد

شهد چشمان تو، یک روز عسل خواهد شد

گرچه کندو پر از آهنگ پریشانی شد

زندگی نامه ی آیینه، پر از ابهام است

نور، آشفته ی آن تابش پنهانی شد

هیچ کس از دل و جان درد تو را درک نکرد

گرچه شعبان شد و هر کوچه چراغانی شد

حسنا محمدزاده






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 93 خرداد 13 توسط مضطر
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin